شعرهایی که مامان برای بیتا میخونه
با شیر آب بازی نکن
نگا تو مثل موش شدی
بیتای شیطون و بلا
چه قدر تو بازیگوش شدی.
خوبه از من یاد بگیری
ببین دارم گل میکشم
مداد زرد من کجاست
میخوام یه بلبل بکشم.
عروسک قشنگ من قرمز پوشیده
تو رخت خواب مخمل آبی خوابیده
یه روز مامان رفته بازار اونُ خریده
قشنگتر از عروسکم هیچکس ندیده.
عروسک من
چشماتُ وا کن
وقتی که شب شد
اون وقت لالا کن
حالا بیا توی حیاط با من بازی کن
توپ بازی و تاپ بازی و طناب بازی کن.
یه روز یه آقا خرگوشه
رسید به یه بچه موشه
موشه دوید تو سوراخ
خرگوشه گفت آخ
«وایسا وایسا کارت دارم
من خرگوشه بیآزارم
بیا از سوراخت بیرون
نمیخوای مهمون»
یواش موشه اومد بیرون
یه نگاهی کرد به مهمون
دید که گوشاش درازه
دهنش بازه
«شاید میخواد بخورتم
یا با خودش ببرتم
پس میرم پیش مامانم
آنجا میمانم»
مادر موشه عاقل بود
زنی باهوش و کامل بود
یه نگاهی کرد به خرگوش
گفت به بچه موش
«نترس جونم اون مهمونه
خیلی خوب و مهربونه
پس برو پیشش سلام کن
بیارش خونه».
توپ سفیدم قشنگی و نازی
حالا من میخوام برم به بازی
بازی چه خوبه با بچههای خوب
بازی میکنیم با یه دونه توپ
چون پرت میکنم توپ سفیدم را
از جا میپره میره تو هوا
قل قل میخوره تو زمین ورزش
یک و دو و سه و چهار و پنچ و شش.
ای زنبور طلایی
نیش میزنی بلایی
پاشو پاشو بهاره
گل وا شده دوباره.
کندو داری تو صحرا
سر میزنی به هر جا
پاشو پاشو بهاره
عسل بساز دوباره.