تقدیم به پدرجون خوبم براي من... پدر م همان قهرمان هميشگيست... كه تا ابد مي توانم به شانه هاي مردانه اش تكيه كنم... يك يا چند تار سپيد ميان گيسوانش... مرا نوميد نمي كند... به سان كوهي مي شود كه برف آذينش بسته... با صلابت تر،با شكوهتر و زيباتر مي شود... براي من... پدر هميشه... مرد ترين آدم روزگار است... همان قهرمان هميشگيست... ...
و باز گرمای ملایم و فرحبخش روز های آفتابی بهار در باغ و راغ و کشتزار ها به سبزه و گلها و درختان بشارت میدهد تا از خواب سنگین زمستان بیدار شوند و روح تازه بخود گیرند و آنگاه این نوای جانبخش را ساز بدارند * دی شد و بهمـــن گذشت فصل بهاران رسید جلوهء گلشن به باغ همچو نگاران رسیـــــد بیتا وسفر به سرزمین پارس ...