بیتا جونبیتا جون، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره
هستی جونهستی جون، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره

بی همتا

بیتا جون ۱۲ ساله ☺️

دهنده ی نعمت ها

کی به ما چشم داده، گوش داده؟ .........خدا داده، خدا داده کی به ما عقل داده ، هوش داده؟........... خدا داده، خدا داده کی به ما مامان داده، بابا داده؟............... خدا داده، خدا داده کی به ما زبان داده، دندان داده؟ ..............خدا داده، خدا داده کی به ما یه قلب مهربون داده؟ ...............خدا داده، خدا داده کی به ما بچه ها دست و پا داده؟................. خدا داده، خدا داده کی به ما چهره های زیبا داده؟............. خدا داده، خدا داده کی به ما غنچه های قشنگ داده؟ ..............خدا داده، خدا داده کی به ما گلهای رنگارنگ داده؟.............. خدا داده، خدا داده کی به ما شب های مهتابی داده؟.............. خدا داده، خدا داده کی ب...
16 شهريور 1390

بسم الله

به نام خدا بسم الله.......... مشکل گشا بسم الله ما فرزند اســلامیم ...........گفتـــار مــا بسم الله داریم بـر لـب خـود............. در هر کجا بسم الله ورد زبانِ ما هست............. وقت غــذا بسـم الله مــا را بُوَد نگـهدار............... از هــر بلا بسم الله
8 شهريور 1390

شعرهایی که مامان برای بیتا میخونه

با شیر آب بازی نکن نگا تو مثل موش شدی بیتای شیطون و بلا چه قدر تو بازی‌گوش شدی. خوبه از من یاد بگیری ببین دارم گل می‌کشم مداد زرد من کجاست می‌خوام یه بلبل بکشم. عروسک قشنگ من قرمز پوشیده تو رخت خواب مخمل آبی خوابیده یه روز مامان رفته بازار اونُ خریده قشنگ‌تر از عروسکم هیچ‌کس ندیده. عروسک من چشماتُ وا کن وقتی که شب شد اون وقت لالا کن حالا بیا توی حیاط با من بازی کن توپ بازی و تاپ بازی و طناب بازی کن. یه روز یه آقا خرگوشه رسید به یه بچه موشه موشه دوید تو سوراخ خرگوشه گفت آخ «وایسا وایسا کارت دارم من خرگوشه بی‌آزارم بیا از سوراخت بیرون نمی‌خوای م...
7 خرداد 1390

بدون عنوان

توي ده شلمرود، حسني تك و تنها بود. حسني نگو، بلا بگو، تنبل تنبلا بگو، موي بلند، روي سياه،ناخن دراز، واه واه واه. نه فلفلي، نه قلقلي، نه مرغ زرد كاكُلي، هيچكس باهاش رفيق نبود. تنها روي سه پايه، نشسته بود تو سايه. باباش مي گفت: - حسني مياي بريم حموم؟ نه نميام، نه نميام - سرتو مي خواي اصلاح كني؟ - نه نمي خوام، نه نمي خوام كره الاغ كدخدا، يورتمه مي رفت تو كوچه ها: - الاغه چرا يورتمه مي ري؟ - دارم مي رم باربيارم، ديرم شده، عجله دارم. - الاغ خوب نازنين، سر در هوا، سُم بر زمين، يالت بلند و پُر مو، دُمت مثال جارو، يك كمي به من سواري مي دي؟ - نه كه نمي دم - چرا نمي دي؟- واسه اينكه من تميزم. - پيش همه عزيزم. امّا تو چي؟ موي بلند، روي سياه، ناخن درا...
8 ارديبهشت 1390

شعرهای کودکی

دويدمو دويدم   سركوهي رسيدم   دوتا خاتونو ديدم   يكيش به من نون داد   يكيش به من آب داد   نونو خودم خوردم   آبو دادم به زمين   زمين به من علف داد   علفو دادم به بزي   بزي به من شير داد   شيرو دادم به نانوا   نانوا به من آتيش داد   آتيشو دادم به زرگر   زرگر به من طلا داد   طلارو دادم به خياط   خياط به من لباس داد   لباسو دادم به مامان   مامان دو تا خرما داد   يكيشو خودم خوردم   يكيشو دادم به دوستم   دوستم به من كتاب داد   كتابو دادم به بابا   اگه گفتيد بابا بهم چي داد؟   ...
22 فروردين 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بی همتا می باشد