سلام بر تو، كه پيش از آمدن در آرزوى تو بوديم، و پيش از رفتن از انديشه فراقت محزونيم.
خدايا اى كسى كه در برابر احسان به خلق مزد نمىخواهى، و اى كسى كه از بخشش پشيمان نمىشوى، و اى كسى كه مزد بنده خود را افزون از عمل مىبخشى و برابر نمىدهى، نعمتت بىسابقه استحقاق، و عفوت به آئين تفضل، و عقوبتت عدل، و قضايت خير است اگر عطا كنى عطايت را به منت آلوده نمىسازى، و اگر منع كنى منعت از روى ستم نيست. هر كه ترا شكر گزارد جزاى شكر مىدهى، و حال آنكه تو خود او را به شكر ملهم ساختهاى و هر كه سپاس ترا بجا آورد پاداش مىبخشى در صورتى كه تو خود سپاس به او آموختهاى، پرده مىپوشى بر آنكه اگر مىخواستى او را رسوا مىساختى، و بخشش مىكنى بر كسى كه اگر مىخواستى از او دريغ مىدا...
نویسنده :
مامان بیتا و بیتاجون
6:14
تولدت مبارک بی همتایم
در شب زیبای میلادت تمام وجودم را که قلبی ست کوچک در قالب قابی از نگاه تقدیم چشمان زیبایت میکنم و با بوسه ای تولدت را تبریک می گویم آغاز بودنت مبارک ...
بدون عنوان
بدون عنوان
در اولین روز گرم تابستان برای بی همتایم
وقتی لبخند دنبال جایی برای نشستن می گردد آرزو می کنم لبانت آن نزدیکی باشد! در و دیوار دنیا رنگی است؛ رنگ عشق... خدا جهان را رنگ كرده است؛ رنگ عشق... و این رنگ همیشه تازه است و هرگز خشک نخواهد شد. از هر طرف که بگذری، لباست به گوشهای خواهد گرفت و رنگی خواهی شد... اما کاش چندان هم محتاط نباشی؛ شاد باش و بیپروا بگذر، که خدا کسی را بیشتر دوست دارد که لباسش رنگیتر است... درانتهای حیات ما بدین سنجیده نخواهیم شدکه: چه مدرک دانشگاهی دریافت کرده ایم چه مقدارازمادیات دنیابرای خوداندوخته ایم چه کارهای بزرگی انجام داد...
اولین نامه بیتا برای باباجون در 4 سالگی
به مناسبت روز مادر
و هنگامی که همسر عمران گفت: پروردگارا! من آنچه در شکمم هست را برای تو نذر میکنم تا آزادشدهی تو باشد، پس از من بپذیر، که تو شنوا و دانایی... پس پروردگارش او را – به بهترین وجه- پذیرفت و –به بهترین وجه- پرورش داد... بچهی توی شکمش را برای خدا نذر کرده بود. گفته بود: انّی نذرتُ لک ما فی بطنی محرّراً . گفته بود من برای تو آزادش میکنم، برای بندگی تو. که فقط خدمتِ تو را بکند. همیشه وقتی از کنارِ این آیه میگذرم صلابت و صداقت کلمات مادرِ مریم (س) لبریزم میکند. از خدا خواسته بود نذرش را قبول کند. خدا امّا نذر مادر را نه، خودِ مریم را قبول کرده بود؛ آن هم به بهترین وجه؛&...
نرم نرمک می رسد اینک بهار...
بوی باران بوی سبزه بوی خاک شاخه های شسته، باران خورده، پاک آسمان آبی و ابر سپید برگهای سبز بید عطر نرگس رقص باد نغمه شوق پرستو های شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک می رسد اینک بهار خوش به حال روزگار خوش به حال چشمه ها و دشت ها خوش به حال دانه ها و سبزه ها خوش به حال غنچه های نیمه باز خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز خوش به حال جام لبریز از شراب خوش به حال آفتاب ای دل من گرچه در این روزگار جامه رنگین نمی پوشی به کام باده رنگین نمی نوشی ز جام نقل و سبزه در میان سفره نیست جامت از آن می که می باید تهی است ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب ای دریغ از ما ا...