بیتا جونبیتا جون، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره
هستی جونهستی جون، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره

بی همتا

بیتا جون ۱۲ ساله ☺️

شروع دوباره ی نوشتن با آغاز سال ۱۴۰۰

در حال حاضر دارای یک خواهر و یک برادر هستم .👱🏻👱🏻‍♀️ بعضی اوقات با خودم میگم که چقدر شلوغ میکنند😐 اما بعد میگم وقتی کوچیک بودم آرزوی داشتن خواهر و برادر داشتم 🤗حالا که به آرزوم رسیدم چرا ازش استفاده نکنم🙃😚 بعد با مهربانی بهشون میگم :« بچه ها میشه یک کم آرومتر باشید ؟»  با اینکه بازم شلوغ میکنند اما باز میگم. خب به آرزوم رسیدم.... 😍😍😍😍 دوستدار شما ؛ بیتا جون ۱۲ ساله ☺️🙋🏻‍♀️ ...
8 ارديبهشت 1400

قلم به دست بگیر و بگذار ثبت شوند خاطرات زیبایت

سلام بی همتایم آنقدر مشغول شده ام که فرصتی برای نوشتن خاطرات شما ندارم . بهتر میدانم که مدیریت وبلاگ را به شما بسپارم .امیدوار م در ثبت خاطرات خوش زندگی ات موفق باشی دوست دار همیشگی تو مامان بیتا
20 آبان 1397

تقدیم به مادر عزیزم که خیلی برام زحمت کشیده

 مادر     گویند مرا چو زاد مادر، پستان به دهن گرفتن آموخت شبها بر گاهـــــواره من، بیــــدار نشست و خفتن آموخت دستم بگــرفت و پا به پا برد، تا شیوه راه رفتن آموخت یک حـــرف و دو حـــرف بر زبانم، الفاظ نهاد و گفتن آمــــوخت لبخند نهاد بــر لب من، بــر غنچه گــل شکفتن آموخت پس هستی من ز هستی اوست، تا هستم و هست دارمش دوست شد مکتب عمر و زندگی طی، مائیم کنون به ثلث آخر بگذشت زمــــان و ما ندیدیم، یک روز ز روز پیش خوشتـــر آنگاه که بود در دبستان، روز خوش و روزگــار دیگر می گفت معلمم که بنویس، گویند مرا چو زاد مادر، پستان به دهن گرفتن آموخت گویند که می نمود هر شب، تا وقت سحر نظاره من می خواست که شـــوکت ...
16 بهمن 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بی همتا می باشد